نقد فیلم سرخپوست؛ یک نمونه خوب داستانگو برای بدنه سینمای ایران

به گزارش مجله کارنیکان، فیلم قبلی نیما جاویدی، ملبورن هر چند موفقیت های خارجی زیادی کسب کرد اما به نظرم فیلم خنثی و بی خاصیتی بود شبیه ده ها فیلم با برداشت از شیوه فیلمسازی فرهادی و محصور در یک آپارتمان و از لحاظ فرمی و دنیا بینی خیلی محدود. اما حالا فیلم سرخپوست نویدبخش یک فیلمساز با ذهنی متفاوت در سینمای ایران است.

نقد فیلم سرخپوست؛ یک نمونه خوب داستانگو برای بدنه سینمای ایران

سرخپوست فیلم کاملی نیست اما از آن فیلم هاست که سینمای ایران احتیاج دارد هر سال تعداد بیشتری فیلم شبیه آن فراوری گردد. فیلمی با فضایی کاملا متفاوت از فیلم های روزمره، دور از جریانات اجتماعی، با پروداکشن معقولی که نه کم است و نه سرسام آور و قصه ای که خوب روایت می گردد.

ماجرای فیلم در دهه 40 در یک زندان اتفاق می افتد. رییس زندانی که قرار است ترفیع بگیرد. اول کار کاراکترش شبیه بازرس ژاور بینوایان است. همان قدر مصمم و همان قدر در اجرای قانون بدون انعطاف. با آینده ای روشن به پاس خدماتش چون قرار است رییس شهربانی گردد. در روزی که باید زندان را تخلیه نمایند و به ساختمانی جدید بروند یک زندانی فرار می نماید و بقیه فیلم تعقیب و گریز سرگرد با زندانی است که معلوم نیست کجا مخفی شده و اصلا داخل زندان است یا خارج.

نیما جاویدی به طرحش یک خرده پیرنگ عاشقانه هم می دهد که فضای زندان و کاراکتر رییس زندان را تلطیف کند. این عاشقانه به لطف بازی خوب نوید محمدزاده صاحب شیطنت و شوخ طبعی و فضای درست می گردد و البته به نظرم پریناز ایزدیار هم انتخاب خوبی برای نقش مددکار مهربان بوده است هر چند در شخصیت پردازی کاراکتر او به اندازه قهرمان فیلم که نوید محمدزاده باشد جزییات رعایت نشده درنتیجه بعضی کنش ها و واکنش هایش سوال برانگیز می گردد. اینکه واقعا رییس زندان را دوست دارد یا این هم بخشی از نقشه است؟ اینکه تا کجا حاضر است مرد را فدای زندانی بکند که به بی گناهی اش ایمان دارد؟

این ها البته از نقاط ضعف قصه فیلم سرخپوست هستند. نقاط ضعفی که در خاتمه بندی فیلم خودشان را بیشتر نشان می دهند اما یک نکته قطعی است: سرخپوست فیلم قصه گویی است که قصه اش را با وجود همه نقاط ضعفش خوب روایت می نماید. نمونه ای خوب برای فیلم هایی که در بیان قصه شان سردرگم می شوند و دائم مسیرهای مختلف را می روند که اغلب هم بیراهه است. سرخپوست نیما جاویدی از اول تا آخر حواس اش به قصه ای که تعریف می نماید، است.

می ماند چند حسرت از جمله اینکه کاش روند تحول قهرمان فیلم بطئی تر بود یا در حال حاضر به نظر می رسد که خاتمه فیلم خیلی ناگهانی و ضربتی و بدون هیچ دلیل منطقی است. سوال انتخاب بین عشق و وظیفه به قدمت تاریخ جذابیت دراماتیک دارد اما فیلم به جای اینکه در یک روند جواب این سوال را بدهد در سکانس خاتمهی یکی را انتخاب می نماید و قصه ای را که تا به خاتمه خوب پیش رفته با یک تصمیم سرسری ناگهانی می بندد.

با وجود نقطه ضعف خاتمه ولنگار سرخپوست به دلیل طراحی صحنه درخشان، بازی عالی نوید محمدزاده، کارگردانی خوب نیما جاویدی و ریتم و تدوین و موسیقی و جزییات فنی درست به نظر می رسد از نود درصد فیلم های سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر اثر بهتری است.

فیلمی که جایی میان سینمای بدنه و سینمای منتقدان و مخاطبان پیگیرتر سینما قرار می گیرد و به همین دلیل به نظرم تعداد فیلم هایی شبیه سرخپوست در سینمای ایران باید بیشتر گردد. فیلم هایی که می توانند و باید بدنه اصلی سینمای ایران را شکل بدهند.

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 20 خرداد 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: karnikan.ir شناسه مطلب: 58

به "نقد فیلم سرخپوست؛ یک نمونه خوب داستانگو برای بدنه سینمای ایران" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نقد فیلم سرخپوست؛ یک نمونه خوب داستانگو برای بدنه سینمای ایران"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید